دو کاراکتر، دو خاطره
در مهرماه دو بازیگر تلویزیون و سینمای ایران به دیار باقی شتافتند. «فتحعلی اویسی» و«عزت الله مهرآوران» دو چهرهای که مردم را با بازیهایشان بسیار خنداندند و تأثیرگذار بودند.
محمد جلالی، نیریزان فارس:
یادی از آقای کاووسی
پیرمردی قد بلند، خندان، با صدای مردانه، کسی که در کارنامه هنری خود ساختار شکنی کرد و به یک باره از نقشههای سنگی و خشنِ فیلمهایی همچون «ناخدا خورشید»، «هامون»، «آخرین خون»، «میخواهم زنده بمانم»، «حادثه در کندوان»، و «جهان پهلوان تختی» به یکی از مردان طناز سینمای ایران مبدل شد.
او در «مومیایی ۳» با چهرهای تغییر یافته آمد اما آنچه که باعث شد در ذهنها باقی بماند سریال «بدون شرح» بود سریالی که از شبکه سه پخش میشد و او در نقشه کیومرث کاووسی مدیر هفته نامه شهر قشنگ شد؛ او در آنجا مصائب و مشکلات روزنامهنگاری را به خوبی به طنز کشید از سانسورهای ناگهانی، از تصمیمات لحظهای، از حل مشکلات اجتماعی با تکه کلامهای خاصش که در آن روزها بین مردم کوچه و بازار جاری شده بود!
در آن زمان یعنی سال 1381 تازه دوربینهای دیجیتال در بازار رخ نشان داده بودند و جمله «دیجیتالم کجا بود؟» از کاووسی کاراکتر بدون شرح به تکیه کلام همه تبدیل شده بود، میگفتند و میخندیدند...
بعد از آن پای ثابت سریالهای طنز شد همچون «کمربندها را ببندیم» در نقش آقای ملکی، «بایرام»، «زیرزمین»، «دارا و ندار»، «سایهروشن»، «دست بالای دست»، همه از جمله سریالهایی بودند که فتحعلی اویسی در آنها طنازی کرد و در آخرین اثر سینماییاش با عنوان «بازگشت لوک خوش شانس» همین ژانر را ادامه داد اما مردم استقبالی از آن نشان ندادند و آن اثر ناموفق ماند.
عزت مهربان و متین
عزتالله مهرآوران یک هفته بعد از فتحعلی اویسی و در حالی که مدتی را به دلیل بیماری کرونا در بیمارستان بستری بود راهی دیار باقی شد.
مهرآوران مهربان بود و دوست داشتنی و همین عامل سبب میشد تا او را در اکثر سریالها ببینیم به نظر میرسید عوامل تولید او را میپسندیدند و با او راحت بودند.
او که از سال ۱۳۶۵ با «داستان زندگی» وارد قاب جادو شد؛ اما در ادامه در مجموعههای تلویزیونی و نمایش خانگی بسیاری بازی کرد؛ «خوب بد جلف، رادیو اکتیو»، «میخواهم زنده بمانم»، «بچه مهندس ۴»، «ساخت ایران» و... از جمله آخرین کارهای عزتالله مهرآوران بود و از «خوابم میاد» ساخته رضا عطاران به عنوان آخرین فیلم سینمایی او نام برده میشود.
مهرآوران برای مجموعه نیریزان فارس تداعی کننده نمایشگاه مطبوعات تهران در سال ۱۳۹۶ هم هست...
او پیشرو در امور خیر بود و به همراه جمعی از اعضای مؤسسه هنرمندان پیشکسوت به نمایشگاه آمده بودند، درخواستشان هم از مطبوعات این بود که کاری کنند تا مدرسهسازی برای دانشآموزان استان کرمان سرعت بگیرد.
در یکی از غرفههای مطبوعات کشوری مشغول گفتگو بودند، نزدیک شدم و با مهرآوران گفتگو کردم و از او خواستم تا به غرفه نیریزان فارس بیاید.
او گفت: از کجایید؟
گفتم: نیریز فارس و وقتی از محصولات انجیر و انار آنجا گفتم فهمید که از کجا میآییم.
در ادامه به رغم اینکه حدود ۱۰ نفری بودند وقتی همه از جایشان بلند شدند خطاب به جلیل فرجاد گفت: من میخواهم به غرفه این جوان بروم و بقیه نیز هم بدون هیچ مقاومتی آمدند، نشستند و گفتند و از من خواستند تا این موضوع را رسانهای کنم.
در طول مدت گفتگویمان ساکت بود و میخندید و در آخر هم با یک عکس یادگاری گفت: حالا نیریز را بهتر شناختم، سعی میکنم حتماً سری به شهرتان بزنم.
شمارهاش را داد و رفت و این آخرین مکالمه ما با مهرآوران بود؛ مردی بسیار خنده رو، مهربان و البته ساکت.
یادشان گرامی...
عکس: مجید پاکیزهدامن
نظر شما