تعداد بازدید: ۳۶۶
کد خبر: ۱۰۹۱۲
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۴۰۰ - ۱۱:۴۸ - 2021 17 October
ماجراهای من و بی‌بی

بی‌بی نگاهش را از دست‌های پیر و چروکیده‌اش کشید و خیره شد به من...

- میگم گلاب...

- جانم بی‌بی؟

- من ماخام برم ناخون بکارم...

- دهان وامانده‌ام را جمع و جور کردم...

- چکار کنی بی‌بی؟

- ناخون بکارم، ناخون...

- بی‌بی جون حالتون خوبه؟ میدونین دارین چی میگین؟

- ها نپه نیفَمم؟ میه من چمه؟ ینی دلِ همه دله، دل من کاگِله؟

- نه بی‌بی جون، منظورم اینه که...

- منظورُت بخوره تو سرُت به حق علی، نشد من باخام یَی کاری بکنم تو اما و اگر نَیِری... اصن منه بوگو درم با کی شُوْر می‌کنم.

چادرش را انداخت روی سرش...

- من رفتم ناخون بکارم....

دو سه ساعتی که گذشت بی‌بی سر و کله اش پیدا شد...

زیرچشمی نگاهی به بی‌بی و ناخن‌های بلند رنگ‌آمیزی شده‌اش انداختم که اصلاً با دستهای چروک و زبرش جور درنمی‌آمد...

بی‌بی محکم زد توی سرم...

- عه، چیه بی‌بی؟ چرا میزنی خب؟

- بِجِی ایکه زیر چِشی ایطو نیگا کنی بوگو بی‌بی مبارکُت باشه...
- بی‌بی جون مبارکتون باشه.

- دیدارُت مبارک، میفَمی چن خرجُم شد دختر؟ نزیک سیصد چارصد تومن...

- آره دیگه بی‌بی، مجانی که نیس...

نیم ساعتی که شد رو کرد به من...

- دختر حالا من چیطو با ای ناخونا برم حموم؟ چیطو کیسه بکشم؟ چیطو گِل سرشور بذرم؟

- چی بگم والا بی‌بی؟ باید کم‌کم عادت کنین دیگه.

به نیم ساعت نرسیده، از حمام آمد بیرون...

- چه زود برگشتی بی‌بی. شما که همیشه کمِ کم حموماتون دوسه ساعت طول میکشید که...
- دختر میه تونُسم با ای ناخونا خودُمه بوشورم؟ هیطو گَنّه شور کردم اومدَم در...

*****
سر سفره که نشستیم نگاهی به ظرف غذایش انداخت...

- حالا من چیطو چی‌ی‌ی بخورم گلاب؟

- ینی چی چطور غذا بخوری بی‌بی؟ مث همیشه دیگه.

- دختر میه تو نیدونی من عادت درم با دَس چی می‌خورم؟ حالا با ای ناخونا میشه چی بخوری؟
- گفتم که بی‌بی باید کم‌کم عادت کنی، اگه نمی‌تونی با قاشق بخور...

- قاشوق بخوره تو سرُت دختر، درم اَ گشنگی ضَف می‌کنم، تو خو میفَمی من با قاشوق اَ جونوم چی نیشینه.
*****
هنوز درست و حسابی سفره را جمع نکرده بودیم که بلند شد ایستاد...

- ووووی خدا ورُت دره گلاب، روم سیا، حالا من چیطو برم دسشویی؟

- ینی چی بی‌بی این حرفا؟ خب مث همیشه دیگه..

- نیشه مث همیشه دختر، نیشه!‌ می‌فَمی؟

بی‌بی آن روز را به هر فلاکتی بود با ناخن‌هایش به صبح رساند...

فردای آن روز اما همانطور که داشت بنه می‌کوبید صدایم زد...

- گلااااااااااب، گلاب....

پاتند کردم و روبرویش ایستادم...

- جانم بی‌بی؟ جانم؟ چیه؟

دستش را جلو آورد...

- اینجِی ناخونُم پرید...

- آخی، ای وای بی‌بی چرا مواظب نبودین؟ الان باید برین ناخنتون رو بدین ترمیم.

- بدم چی‌چی؟

- ترمیم بی‌بی، ینی بدین درستش کنن.

بی‌بی اخم‌هایش رفت توی هم.

- ینی پولم میسُنن؟

- ینی چی بی‌بی؟ خب معلومه که پول میگیرن دیگه...

- تو چشاشون که دیه من پول بدم بری ناخون، جیگروم خون شد دیروز تالا، پوشو برو ای ناخون گیرو رِ وردار بیار بینم دختر تا همشه بیگیرم.

یَنی اگه ناخونامه با عَمُردَسَم بکشن، من دیه ناخون  نیکارم.
گلابتون
نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها