چندی پیش در هفتهنامه شماره 355 مقالهای با عنوان «مسئول آسیبهای اجتماعی کیست؟» تقدیم خوانندگان عزیز شد. سؤال محوری آن نوشتاراین بود: چرا با توجه به حجم زیاد سیاستگذاریها و برنامههای فرهنگی و سازمانهای زیاد متولی فرهنگ، سال به سال آسیبهای اجتماعی بیشتر میشود؟ برخی خوانندگان عزیز نظرات خود در این زمینه را ارسال کردند که قطعاً در تحلیلهای بعدی از آنها بهره میبریم.
در نوشتار این هفته به فقر میپردازیم. عاملی که خود یک آسیب بزرگ است و آسیبهای متعدد دیگری نیز به وجود میآورد. منظورم در اینجا فقر اقتصادی و درآمدی است. به طور ساده زمانی که درآمد کسی از هزینههایش کمتر باشد دچار فقر شده است. در چنین شرایطی فرد یا خانواده دچار فقر، احتمالاً دست به کارهای زیر میزند:
- از حد توان بیشتر کار و تلاش میکند تا بتواند کمبود درآمدش را جبران کند. دو شغله و سه شغله شدن از جمله مصادیق کار و تلاش بیش از حد توان است.
- دست به رفتار انحرافی، کجروی و هنجارشکنانه میزند تا از این مسیر هزینههایش را تأمین کند؛ مانند سرقت، اخاذی، گرفتن رشوه، روسپیگری، کلاهبرداری و ...
- کاهش هزینهها از طریق چشم پوشی از نیازهای ضروری مانند استفاده از غذاهای با کیفیت پایین پوشاک بسیار کم کیفیت، استفاده از مسکن غیر استاندارد، حذف مسافرت، حذف مهمانیهای معمولی و مرسوم، ترک تحصیل فرزندان، خودداری از ادامه تحصیل مطلوب اعضای خانواده به ویژه فرزندان، درمان نکردن بیماری و حذف هزینه های سلامت و ...
همه راههای بالا آسیبزا هستند. کسی که به اجبار دو شغله و سه شغله میشود فشار شدید جسمی و روانی را تحمل میکند که به مرور او را مبتلا به بیماریهای زیاد و رفتارهای خشن و احتمالاً افسردگی میکند. فرد چند شغله وقت کافی برای حضور در جمع خانواده و انجام وظایف پدری و مادری ندارد و لذا فرزندان به مرور دچار آسیبهای متعدد میشوند.
پیامدهای راه دوم یعنی مرتکب رفتارهای انحرافی شدن مانند سرقت و غیره روشن است و نیازی به شرح و بسط ندارد. راهکار سوم پیامدهای منفی زیادی به وجود میآورد؛ از جمله کاهش شدید سلامت جسمی و روانی اعضای خانواده، بالا رفتن سن ازدواج، تراکم عقدهها، احساس ناکامی، فقر فرهنگی و ....
در چند دهه گذشته عوامل متعددی موجب رشد فقر در جامعه ما شده است؛ از جمله کاهش ارزش پول ملی، تورم و گرانی، بیکاری، موانع عدیده داخلی و خارجی بر سر راه صادرات و واردات، کاهش تولید داخلی، فرار مداوم و شتابان سرمایه از کشور، مقررات دست و پاگیر فرا راه کسب و کار، کاهش حجم درآمد ملی از دو بخش مولد کشاورزی و صنعت و افزایش سهم بخش خدمات، رشد شتابان دلالی و واسطهگری، مشکلات نظام تربیتی و آموزشی که افراد را کارآفرین و خلاق تربیت نمیکند، تجملگرایی افسارگسیخته، بالا رفتن سطح انتظارات عمومی به رغم رشد کم امکانات (سطح توقعات رشد بسیار شتابانتری نسبت به سطح امکانات داشته و دارد).
رشد فقر موجب آسیبهای اجتماعی فراوانی شده که متأسفانه صدمات زیانباری به مردم و کشور وارد کرده است. امید است دستاندرکاران در جهت حل این مشکل ساختاری طرحی نو در اندازند.
شاد و سالم و موفق باشید
نظر شما