گفتگو با حسن حدادی، طنزپرداز
به خودم گفتم، حسن! این همین جایی است که همیشه دنبالش بودی
/ بهترین جایزهام نگاه و رضایت مردم است
/ برخورد مردم خیلی به من روحیه می دهد
/ شاید شما هیچ بازیگر تئاتری را سراغ نداشته باشید که خودش برند برنامه باشد، خودش پوستر بچسباند، بلیط بفروشد، مسئول نور باشد و خودش هم اجرا کند!
/ در کوچه پس کوچه ها میدویدم تا به سالن برسم؛ چون پول کرایه تاکسی نداشتم
فاطمه زردشتی نیریزی / گروه گزارش
اگر موبایل داشته باشید، که حتماً دارید، تا به حال چند تا از کلیپهای حسن حدادی را در آن دیدهاید و با دیدن آن لبخندی هرچند کوچک، گوشه لبتان نقش بسته.
حسن حدادی خیلی اتفاقی وارد دنیای تئاتر و نمایش شد. آن روز وقتی روی صحنه تشویق تماشاچیان را دید، پیش خودش گفت: این همین جایی است که همیشه دنبالش میگشتم...
٢٩ ساله، از فعالان تئاتر شهرستان است و فوقدیپلم کامپیوتر دارد.
مصاحبهای با وی انجام دادیم که میخوانید:
- از چه زمانی کار نمایش را شروع کردید؟
از سال ٨٥ با نمایش افسر هنگ که کاری از سعید صالح بود و اتفاقاً اولین کارگردانی ایشان بود.
- اساتید شما چه کسانی بودند؟
خب، چون خیلی اتفاقی وارد این عرصه شدم، اصلاً فرصت نشد تا آموزش خاصی ببینم. یعنی از همان بار اول یکی از نقشهای اصلی را اجرا کردم و آنقدر خوب جواب داد که پیگیر نشدم کلاس خاصی بروم؛ اما آقای صالح و شعبانی در تئاترها خیلی به من کمک کردند.
- اولین بار که روی صحنه تئاتر رفتید چه حسی داشتید؟
حس و حال عجیبی بود. تشویق تماشاچیان در پایان کار واقعاً به من روحیه داد و فهمیدم کارم را خوب انجام دادهام. همان جا بود که به خودم گفتم، حسن! این همان جایی است که همیشه به دنبال آن میگشتی. در پایان همان نمایش خانم جعفری که یکی از خوبهای تئاتر شهرستان هستند به آقای صالح گفته بودند حدادی بازیگر خوبی است و میتواند یکی از آیندهدارهای تئاتر شهرستان باشد. همین دلگرمیها علاقه مرا بیشتر کرد.
- آیا تا به حال کار استانی و تلویزیونی هم انجام دادهاید؟
بله، یک مسابقه کشوری به نام ستاره بیست بود که در حضور هنرمندانی چون زندهیاد چنگیز جلیلوند، پژمان بازغی و نسرین مقانلو برنامه اجرا کردم و تا مرحله سوم هم پیش رفتم که متأسفانه این برنامه به خاطر مسائل بودجهای تعطیل شد. همچنین در مرحله مقدماتی خندوانه شرکت داشتم که در تلویزیون هم پخش شد.
- در مورد خندوانه توضیح دهید. علت حذفتان در این مسابقه چه بود؟
در خندوانه ١٥٠ نفر بودیم که ٢٤ نفر انتخاب شدند و من هم جزو آن ٢٤ نفر نبودم. اما همان موقع آقای جوان قولهایی به من داد که از شانس بد ما کل کار تعطیل شد.
- آیا تا به حال مقامی هم به دست آوردهید؟
نه، در کل زیاد دغدغه جایزه و مسابقه ندارم. چون اعتقاد دارم بهترین جایزه همان نگاه و رضایت مردم است.
- از نظر شما تئاتر چه رنگی است؟
تئاتر رنگین کمان است. مملو از همه رنگها.
- با توجه به این که اکثر کارهای شما طنز است، آیا تا به حال کار جدی هم انجام دادهاید؟
بله، دویدن در شیب ملایم به کارگردانی سپهر شعبانی یک کار جدی بود که انجام دادم.
- برخورد مردم با شما به عنوان یک هنرمند چگونه است؟
خیلی از مردم مشتاقانه با من برخورد میکنند، حتی گاهی بعضی در خیابان با من عکس میگیرند که این برخورد مردم خیلی به من روحیه می دهد؛ اما این را هم بگویم خیلیها هم حمایت و همراهی ندارند.
- چرا استقبال مردم از کارهای طنز بیشتر از کارهای جدی است؟
چون تغذیه روحی مردم فقط با طنز تأمین میشود. مردم آنقدر از لحاظ روحی به هم ریخته هستند و افسردگی دارند که تنها ممکن است طنز کمی حالشان را خوب کند.
- آیا تئاتر درآمدزا است؟
اگر کار را بلد باشی، بله میتوان از آن پول درآورد؛ همان طور که همیشه بیشترین فروش بلیط و استقبال مردمی برای برنامههای من بوده. اگر به سلیقه مردم اهمیت بدهی و به آنان احترم بگذاری میتوان از این طریق پول هم به دست آورد.
- در تئاتر شهرستان کار چه کسانی را میپسندید؟
در کارگردانی کار سپهر شعبانی و در بازیگری سعید صالح و سمیه جعفری که البته به خاطر محدودیتهای شهرستان، هر سه این عزیزان در حال حاضر فعالیتی ندارند.
-دلیل پیشرفت نکردن تئاتر شهرستان را در چه میبینید؟
بیشتر مشکل از خود هنرمندان است که همدلی و یکپارچگی بینشان نیست. با هم اتحاد ندارند و درصدی هم به نظرم مسئولان باید تا حدی طرز فکرشان را عوض کرده و دیدشان را بازتر و به هنرمندان اعتماد کنند. متأسفانه از پتانسیلهایمان استفاده نمیکنیم؛ چون نمایش تأثیرگذارترین نوع آموزش است.
- الگوی شما در بازیگری؟
مهران مدیری.
- کدم نقشتان را بیشتر میپسندید؟
همه کارهایم را دوست دارم؛ اما فکر میکنم توانایی من از این چیزی که تا به حال کار انجام دادم خیلی بیشتر است و هنوز نقشی بازی نکردهام که من را درگیر چالش بازیگری کند.
- مؤثرترین کارتان که نتیجهبخش بوده؟
دویدن در شیب ملایم که بعد از این نمایش یک نفر به من گفت حس میکردم داشتم خیلی از امام رضا دور میشدم که این نمایش مرا شرمنده خودم کرد. همچنین نمایش روزهای تلخ و شیرین به کارگردانی سعید صالح که خیلی مورداستقبال مردم قرار گرفت و همه با آن کلی خندیدند. شاید باور نکنید؛ اما وقتی همین کار را در زندان اجرا کردیم، نود درصد زندانیان گریه میکردند و حتی بودند افرادی که با گریه سالن را ترک کردند. بعد از اجرای این کار، یک کمپ به ما گفت که ١٥٠ نفر برای ترک به کمپ مراجعه کردهاند.
- کلیپهای طنز را خودتان نوشته و اجرا میکنید یا کسی به شما کمک میکند؟
این کلیپها حتی به نوشتن هم نمیرسد. بیشتر بداهه کار میکنم. هر زمان فرصت داشته باشم دوربین را میگذارم و به طور بداهه شروع میکنم به حرف زدن... این کار برایم زیاد جدی نبوده و اصلاً سلیقه من نیست. میبینم مردم دوست دارند و خوشحال میشوند، این کلیپها را میسازم.
- بهترینشان چه بوده؟
شخصیت پیرزنی که هر بار شغلی دارد.
- آیا مسئولان هم واکنشی داشتهاند؟
بعد از کلیپی که در مورد سنگفرش خیابان قدس ساختم، یک سری مسئولان ناراحت شده بودند و شنیدم که گلایه کردهاند.
- چرا مجموعه خندهریز تداوم نیافت؟
نیروهایم فکر میکردند در این کار حقوق در کار است که وقتی فهمیدند خبری از حقوق نیست و کاملاً عاملالمنفعه کار میکنم، یکی یکی پا پس کشیدند.
بزرگترین دلیل آن مشکلات مالی بود.
- اگر به گذشته برگردید، دوباره به سمت تئاتر میروید؟
صد در صد این کار را میکنم؛ ولی یک سری انتخابهای اشتباه داشتهام و مسیرهایی رفتهام که آنها را اصلاح میکنم. اگر هنر را از من بگیرند میمیرم.
- آیا کار طنز نوشتاری هم برای کتاب و روزنامه انجام میدهید؟
راستش بیشتر، مقوله اجرای نمایش برای من جدی است و کار نوشتن انجام نمیدهم.
- آیا خودتان از طنزهای خودتان شاد میشوید؟
کم پیش می آید به کارهای خودم بخندم. فکر میکنم هنوز پیش نیامده کاری را که خودم دوست دشته باشم انجام دهم. البته تا به حال چندین جا برای اجرا دعوت شدهام. در جزیره کیش ٤٥ روز اجرا داشتم. در اصفهان، بم، شیراز، کرمان، رامسر و اغلب شهرستانهای استان فارس.
- خاطرات تلخ و شیرین؟
دقیقاً زمانی که میتوانستم اوج بگیرم، درگیر مشکلات شخصی و مالی شدم و مقداری عقب ماندم. شاید شما هیچ بازیگر تئاتری را سراغ نداشته باشید که خودش برند برنامه باشد و خودش پوستر بچسباند، بلیط بفروشد، مسئول نور باشد و خودش هم اجرا کند. شاید خیلیها ندانند زمانی که تماشاچیان در سالن منتظر اجرای من بودند، من در کوچه پس کوچه ها میدویدم تا به سالن برسم، چون پول کرایه تاکسی نداشتم. گاهی از یک سری رفتارهای ناآگاهانه دلم میگیرد و حتی تابه حال چندین بار هم از فضای مجازی خداحافظی کردهام؛ اما دوباره به خاطر مردم برگشتهام.وقتی مردم با لب پر از خنده از سالن خارج میشوند، برای من بهترین خاطره است.
در اینجا باید بگویم یک سری افراد به لهجه من که همان لهجه نیریزی است خرده میگیرند که باید یادآور شوم لهجه جزئی از تمدن، شناسنامه و تاریخ شهر است. این کار، فرهنگ، تاریخ و تمدن شهر را زنده نگه میدارد.
- چه توقعی از مسئولان دارید؟
نمیگویم چون گوش شنوایی نیست... متأسفانه در کشور ما و به ویژه نیریز هیچ توجهی به هنرمندان نمیشود. الان در این وضعیت کرونا، بدترین ضربه را هنرمندان خوردند. در این دوران خیلی از مراسم تعطیل نشد؛ اما تئاتر و کنسرت تعطیل شد. اگر هم حرفی بزنیم میگویند سلبریتیها جان مردم برایشان مهم نیست. ما نه بیمهای داریم، نه امنیت شغلی. تا وقتی روی صحنهایم چند ساعت عزیزیم؛ اما بعد که از صحنه پایین آمدیم، نه مردم به ما اهمیتی میدهند و نه مسئولان.
هر کس برای وارد شدن به عرصه تئاتر با من مشورت میکند، میگویم اگر دغدغه مالی نداری، به سمت این هنر بیا. این روزها هنرمندان احترامی را که در گذشته دارند ندارند.
خوشحالم که مردم خودشان درک دارند و میبینند تنها کسی که در این اوضاع کرونا بدون چشمداشت به مسائل مالی در کنارشان بود، فعالیت کرد و سعی بر شاد کردن و روحیه دادنشان داشت، من بودم. البته این وظیفه هر هنرمندی است و رسالت من بر این است که در این اوضاع کنار مردم باشم.
نظر شما