تعداد بازدید: ۵۶۷
کد خبر: ۹۹۲۴
تاریخ انتشار: ۱۶ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۸:۱۸ - 2021 06 June

بی‌بی گفت: 

- همِی چیا رِ وردوشتی گلاب؟

نگاهی به سبد انداختم...

- بله بی‌بی جون دیگه... کتری و میوه و تخمه و زیرانداز دیگه...

- او ماتِکِی گردو منم وردوشتی؟

- بی‌بی جون بالش می‌خواین چکار دیگه؟ میخوایم بریم دوساعت بشینیم و برگردیم...

- تا چشم تو کور بشه، دیه نیفمیدم بری بالشت وردوشتنم بویه اَ تو اجازه بیگیرم..

چیزی نگفتم و بالشت گرد بی‌بی را زدم زیر بغلم که در را زدند...

بی‌بی نگاهی به در کرد...

- بدو که سوسنه...
*****
وسایل را که از ماشین پیاده کردیم بی‌بی گفت:

- اول بویه یَی چوی آتشی دُرس کنیم... 

نگاهی به من انداخت...

- گلاب پوشو برو هیزم بیار...

- من بی‌بی؟

- نه... من میرَم مییَم نپه، دختر پا بتمرگ، خجِلَتم نیکشه...

*****
کتری را که گذاشتیم روی اجاق بی‌بی گفت:

- میگم جوی مش موسام خالیه، نه؟

سوسن خانم با تعجب به بی‌بی نگاه کرد.

- کی بی‌بی؟ مش موسی؟ اون برا چی؟

- هیچی هیطوری، میگم بدبخت تنا هه، کاش ازُش گفتودیم اومَدود...

سوسن خانم با تعجب سری تکان داد و چیزی نگفت...
*****
غیبت‌ها و تعریف‌ها و خوراکی‌ها که تمام شد بی‌بی رو کرد به من...

- گلاب، پوشو اینارِ جم کن تا بیریم...

- چشم بی‌بی، فقط...

- فقط چی؟

- این اجاقه هنوز پرِ آتیشه‌ها... کاش یه طوری آتیش رو خاموش می‌کردیم...

- نیخوااااااااا دختر، خودُش خاموش میشه دیه...

- بی‌بی جان ولی اینطوری خطرناکه، اینجا پرِ علف خشکه، میدونین اگر بسوزه کلی درخت بیخودی نابود میشن...

- ووووووی، ای دیَم بری من جِسِ آدم حسابیا رِ گرفت... دختر میگم نیخوا بوگو خو...

- آخه بی‌بی مگه خاموش کردن ای آتیش چیکار داره؟یه کم آب یا گل میخوا بریزی روش دیگه...

بی‌بی چپ چپ نگاهم کرد و گفت:

- اصن من نیفَمم، هر غلطی دلُت ماخا بکُن...
*****
بی‌بی روزنامه را که زمین گذاشت گفت:

- وووووی گلاب نیگا تو روزنومه چی چی نوشته ننه؟

- چی نوشته بی‌بی؟

- نوشته چقد اَ ای جنگلا سوخته، حیفِ ای درختا...

- بله بی‌بی واقعاً حیفشون...

سری تکان داد...

- همش رو نافَمی مردمه، من نیدونم میه یَی آتَش خاموش کردنی چکار دره؟ خدا اَسروشون نگذره!!!!
گلابتون


نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها