تعداد بازدید: ۵۱۰
کد خبر: ۹۹۲۵
تاریخ انتشار: ۱۶ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۸:۲۸ - 2021 06 June
ماجراهای تبعه موجاز

چند وقت پیش در تلویزیون نَظاره کردم یَکی از کاندیداهای ریاست جومهوری وَلایت ایران بعد از ثبت‌نام بغض بَنمود و بی حال معیشت مردم گَریَه کرد!

بی نظر من باید بی این گَریَه گفتَه کونند «گَریَه کبیسه»؛ یعنی هر چهار سال یَکبار مَوقع اینتَخابات نَظاره مَی‌شود.

این را که بَدیدم، یاد یَک خاطَره افتادم. یَک روز پیدر یَکی از اربابانم مردَه بود و من و گل‌محمد برای مجلس ختم بی مسجد روان شدیم.

آنجا برای عوض کردن جو مجلس خواستم بَگویم رحمه الله  من یقرأ فاتحه مع الصلوات که قاطی بَکردم و نتوانستم درست بَگویم. برای درست کردن آن شروع بَکردم بی گَریستن و نالَه و زاری کردم که دو نفر زیر بغلم را بَگرفتند و مرا بردند آب بر سر و صورتم بَزدند و چندین شربت آوردند تا وضعیت روحی و روانی‌ام را درست کونند.

از مجلس که در رفتم، تا سر فَلکه پشت سرم را نَظاره مَی‌کردم و با گل محمد مَی‌خندیدم.

حالا هم بی نظرم جریان همین است؛ الَکی  گَریَه مَی‌کونند و بعد از ته دل بی محاسن ملت مَی‌خندند.
نجیب


نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها