این شخصیتِ ملیگرا، تجددخواه، روشنفکر، مترجم، ادیب، سخنشناس، فیلسوف، تاریخدان، روزنامهنگار، و سیاستمدار در کارنامه خود، نمایندگی و ریاست مجلس، وزیری و نخستوزیری ایران را دارد.
وی نقش مهمی در تأسیس دانشگاه تهران داشت و همچنین پایهگذار و نخستین رئیسِ فرهنگستان ایران بود. همین نقش را فروغی در انجمن آثار ملی داشت که به تلاش برای نهادینه کردنِ پاسداری و نگهداری از آثار تاریخی ایران میپرداخت. فروغی همچنین چندین اثر مهمّ ادبی را تصحیح کرده که مشهورترین آنها، کلیات سعدی است. نخستین کتاب دربارهٔ فلسفه غرب (سیر حکمت در اروپا) نیز به قلم او نوشته شد. علاوه بر اینها، فروغی آثار متعدّدی دربارهٔ تاریخ (به ویژه تاریخ ایران باستان)، اقتصاد و حقوق به رشتهٔ تحریر درآورده است.
در دوره قاجار، چند بار وزیر، دو بار نماینده مجلس شورای ملی و یک بار رئیس دیوان عالی تمیز (دیوان کشور) شد.
در سال ۱۳۰۴، پس از تصویب انقراض دودمان قاجار، که خود در آن نقش اصلی و تعیینکنندهای داشت، کفیل نخستوزیری شد. با انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی، فروغی به عنوان نخستین نخستوزیر در دوره پهلوی، مراسم تاجگذاری رضاشاه را در نخستین گام برگزار کرد.
او برای فرزندانش وصیتنامهای گذاشته که خواندن آن میتواند برای خوانندگان عزیزمان جالب باشد.
*****
فرزندان عزیز از خدا غافل نشوید و ملتفت شوید که من وقتی خدا میگویم آن
وجودی را که مشدی حسن و ربابه خانم و حاجی فلان و ملا بهمان تصوّر میکنند
در نظر ندارم.
خداوند همان حق و حقیقت است که در وجود او شکی نیست و مدار جميع امور عالم است.
هر شخص و هر امر که از خدا یعنی حقیقت دور شود به هر اندازه که از راه راست منحرف شود به همان نسبت از سعادت محروم میگردد.
در این موقع هم که به جگرگوشگان خود وصیت میکنم نه جای شوخی است نه مقام تزویر نه خودنمایی و نه مجلس آرایی.
آنچه میگویم از روی تجربه و تحقیق و تعقّل است و حاصل عمر خود را برای شما میگذارم، میگویم و میروم و شما را به خدا میسپارم.
پس ای فرزندان من! از راه راستی و جاده درستی و شرافت و امانت خارج نشوید.
دروغ نگویید، بدقول و وعده خلاف نباشید.
از دزدی و قلب سخن نمیگویم، چه مَعاذالله که دربارهٔ شما تصوّر آن را بکنم، اما از خلاف امانت و تصرّف غيرِمشروع در مال غیر و بدحسابی و تحصيل مال به طریق غيرِشریف احتراز کنید.
و بدانید که فقر و مسکنت با شرافت و عزّت منافات ندارد.
به خاطر بیاورید که من در دنیا تقریباً هیچ نداشتهام و ندارم؛
مَعَذلک همیشه محترم و معزَّز بودهام بلکه عزتم از همین راه حاصل شده که برای مال و مُکنت دست و پا نکردهام.
از قرض گرفتن برحذر باشید که انسان را ذلیل می کند.
اگر خدای نکرده دست تنگ شدید حتیالامکان صبر و قناعت پیش بگیرید.
اگر گاهی دیده باشید من در خرج کردن اِمساک کردهام، به این ملاحظات بوده و برای این که مجبور نشوم دست پیش کسی دراز یا توقع و تقاضایی کنم یا به وسائلی که مُنافی شرافت باشد متوسل گردم.
ملتفت باشید که در جوانی طبیعت خودپسندی گاهی بر عقل و متانت غلبه میکند و انسان را به راه خطا میاندازد.
فرزندان عزیزم تصوّر نکنید از شما توقع دارم مرتاض باشید و خود را از هر تمتّع و تنعّمی محروم کنید.
البته طبیعت انسان تقاضاهایی دارد که امتناع از آنها مشکل است، ضرورت هم ندارد. فقط سفارش من به شما این است که در هر مورد از جاده درستی و شرافتمندی خارج نشوید.
فرزندان عزیز! یکی از موجبات بزرگ بدبختی انسان مُعاشر بد است.
زنهار از معاشر بد بر حذر باشید.
سعی کنید که همنشین خوب داشته باشید و خوبیِ همنشین را در ظاهر خوب و خوشصحبتی و تعارفات و مهربانیهای معمولی تصوّر نکنید.
اما با هر کس معاشر میشوید خُلق خوش داشته باشید، بدگوشت نباشید، هر خیر و خوبی که از دستتان در حقِّ غير برمیآید مضایقه نکنید.
برای هیچکس شَرّ نداشته باشید، وليكن خود را اسیر هیچکس نکنید.
اسرار خود را به هرکس نگویید اگرچه شخص باید طوری رفتار کند که سِرّی نداشته باشد. مقصودم کلّیهٔ امور زندگانی است.
از صدق و صفا هم نگذرید و حیله و تزویر را در معاشرت با مردم جایز ندانید.
آخرین وصیّت من به شما راجع به تحصیلات است.
چون بحمدالله رشید و عاقلید زیاد حاجت به توضیح و تأکید بر لزوم اهتمام در امر تحصیل ندارم.
هر قدر در قوّه دارید از اقامت در اروپا برای تکمیل عقل و نفس خود استفاده کنید و نگذارید مدّت اقامتتان در اینجا زیاده از اندازهٔ لزوم شود و هرچه زودتر بتوانید با سرمایهٔ علمی و عملی سرشار مشغول کار شوید.
هم خود متمتّع گردید هم ابناء نوع را مستفید کنید، و من و خود و مملکت را از وجود خویش سرفراز نمایید و به خاطر داشته باشید که وطن ما به وجود مردان هنرمند از همه چیز محتاجتر است و در واقع تمام فقر و احتیاج مملکت ناشی از کمبود اشخاص لایق است.
نور چشمان عزیزم! از این مشروحه مقصودم این نبود که برای شما رساله اخلاقی بنویسم. کتب اخلاق بسیار است، انشاءالله میخوانید و از آن برخوردار میشوید. من میخواستم از تجارب شخصی خود آنچه مقتضی حالت حاليه شماست بیان کنم. بعدها هم هر وقت هرچه به نظرم لازم نماید خواهم گفت، اما اگر گفتن از من است کار بستن از شماست.
و السّلامُ عَلىٰ مَنِ اتَّبَعَ الهُدیٰ.
برگرفته از مجله ژوان به نقل از: سیاستنامهٔ ذَکاءالمُلک، به اهتمام ایرج افشار، هرمز همایونپور