تعداد بازدید: ۱۰۴۰
کد خبر: ۱۰۲۹۷
تاریخ انتشار: ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۷:۳۹ - 2021 09 August
گزارشی از کلکسیون تاریخی زوج نی‌ریزی
با خبر شدیم یک زوج با ذوق نی‌ریزی با علاقه‌ زیاد توانسته‌اند یک موزه کوچک از وسایل و ابزارهای قدیمی در خانه خود راه‌اندازی کنند.
سمیه نظری / نی‌ریزان فارس

این خانه بیشتر به موزه شبیه است تا محل زندگی و حتی جای آنها را تنگ کرده اما آنها با شوق فراوان این وسایل را به عنوان جزئی از زندگی خود پذیرفته و روزگار می‌گذرانند.

سری به خانه آقا و خانم سرپوش زدیم تا از این موزه کوچک دیدن کنیم و حرفهای آنها را بشنویم.

خانه آنها در کوچه‌ای باریک و قدیمی است. کوچه‌ای که به همت آنها فضایی متفاوت دارد و پر از گل و گلدان است. در ابتدای ورود به خانه متوجه فضای متفاوت آن می‌شویم. یک راهرو کوچک با یک درگاه از جنس قالی سنتی .

در این خانه خشتی و هرسی که مربوط به حداقل50 سال پیش است، طیف وسیعی از وسایل و ابزارهای زندگی جمع‌آوری و با دقت مثال‌زدنی چیده شده است. از ابزارهای کشاورزی و صنایع دستی گرفته تا وسایل دیجیتال قدیمی: بیل و چرخ چاه و کاسه کوزه و وسایل آشپزخانه و کلون در و کلید و  گیوه و وسایل قالیبافی و انواع دوربین و ضبط صوت و رادیو و تلویزیون و نوار کاست.

همه وسایلی که تا حداقل یک قرن پیش بخشی از زندگی و زمانه مردم ما بوده‌اند. دیدن این وسایل که برخی برای ما هم ناشناخته است کمک زیادی می‌کند که بدانیم  مردمان ما چگونه و با چه ابزارهایی زندگی می‌کرده‌اند.

دیدن و آشنایی با این وسایل برای کودکان که البته یک ضرورت است. کودکانی که حتی با نوار کاست هم دیگر آشنایی ندارند.

روی یکی از دیوارها انواع ابزار قالی‌بافی و بر روی دیواری دیگر انواع قفل‌ و کلون‌های قدیمی در به چشم می‌خورد. 

نشیمن خانه، با قالی سنتی و پرده‌هایی از جنس قالی تزئین شده و یک گنجه پر از چینی‌آلات قدیمی وجود دارد. در هر گوشه‌ای از منزل هنرهای خانم خانه هم به چشم می‌خورد. حیاط خانه هم با انبوهی از گل‌های طبیعی زیبا و رنگارنگ پوشیده شده.

مرضیه خانم از شروع ماجرا می‌گوید:‌ «سنم هنوز خیلی بالا نبود که با رضا پسر عمویم ازدواج کردم. ما هر دو علاقه زیادی به جمع‌آوری این وسایل داشتیم و به مرور علاقه‌امان بیشتر شد. روزهای اول این وسایل را به عنوان شیء دکوری در این خانه نگاه می‌داشتیم اما به مرور زمان که ‌دیدیم از هر وسیله‌ای نمونه‌های دیگری هم جمع‌آوری شد، تصمیم گرفتیم کلکسیون آن را کامل کنیم.»

رضا سرپوش که 50 سال سن دارد، می‌گوید: «از همان دوران بچگی عاشق وسایل قدیمی بودم. شاید بارو نکنید، اما من هنوز اسباب‌بازی‌های کودکی‌ام را دارم. به جرئت می‌گویم هر چیزی که به نظر بقیه قدیمی بود و به درد نمی‌خورد، به چشم من زیبا می‌آمد و من آن را نگه ‌می‌داشتم. تا اینکه ازدواج کردم و متوجه شدم همسرم نیز به وسایل قدیمی علاقه دارد. ازهمان روز تصمیم گرفتیم، آنها را نگه‌داریم.»

خانم سرپوش در مورد جمع‌آوری این وسایل قدیمی می‌گوید: «من خودم در خانه‌های امروزی یا بهتر بگویم خانه‌های کاخ‌ساخته حس آرامش ندارم. ‌اما برعکس در خانه‌های قدیمی مثل سرای آبی‌بی و یا در همین خانه خودم که در و دیوارها ترک خورده‌اند، بیشتر ذوق و آرامش دارم. بابت این وسایلی که در این ‌جا جمع شده، پولی نداده‌ام. فقط می‌توانم بگویم مثل آن خانم‌هایی نبودم که هر دوره‌گردی که با چرخ دستی‌اش به کوچه آمد دیگ وکاسه‌های بلوری و قابلمه مسی‌ قدیمی‌ام را بفروشم و در قبال آن یک کیسه نمک و یا چندرغاز پول بگیرم. من همه اینها را نگه داشتم و یا از مادر و مادربزرگ و پدربزرگم به ارث بردم. گاهی هم افرادی می‌آمدند و خانه من را می‌دیدند، وسایل قدیمی خود را به این مجموعه هدیه می‌دادند که همه آنها برایم خاطره‌اند. »

ا‌دامه می‌دهد: «یکی از همسایگان ما شنیده بود که خانه‌ای در این کوچه است که اجناس قدیمی را جمع‌آوری می‌کند. وقتی آمد و اینجا را دید یک چراغ قدیمی، ضبط صوت و ساعتی را آورد و گفت من کسی را ندارم که این وسایل را برایم نگه‌دارد. این وسایل در خانه شما بهتر نگهداری می‌شود و شاید آینده‌ نوه و نتیجه‌های من آمدند و این را دیدند. چرا که این وسایل در خانه من زیبایی ندارد حال اینکه اینجا جلوه خاصی پیدا کرده.»

خانم و آقای سرپوش در مدت 25 سال توانسته‌اند حدود هزار قلم اشیاء و وسایل قدیمی را جمع‌آوری کنند. رضا می‌گوید: ‌«این وسایل و مجموعه‌های قدیمی برای من ارزش مادی ندارد و من فقط به ارزش معنوی آنها فکر می‌کنم و از آنها لذت می‌برم. شاید هیچکدام از اینها قیمتی نباشد، اما برای من ارزش دارد و به هیچ‌وجه حاضر نیستم آنها را به کسی هدیه بدهم و یا ببخشم و یا بگویم کدام یک از این اجناس را بیشتر دوست دارم و یا این یکی از آن قشنگ‌تر است. همه اینها برای من زیبایی و ارزش خاصی دارد. »

او به کوزه سفالی اشاره می‌کند و می‌گوید: «این کوزه را عمویم حاج محمد پدر شهیدان سرپوش در کوه پیدا کرده بود و بعد از 50 سال آن را به ما هدیه داد.»

خانم سرپوش رشته کلام را به دست می‌گیرد و می‌گوید: «بارها پیش آمده که دوست یا آشنایی به ما سرزده و آنقدر از این محیط خوشش آمده که دفعه بعد با دوستش آمده و یا تکه و وسیله‌ای قدیمی را آورده و به من هدیه داده. چه بسا دوستانی که به اینجا می‌آیند پیشنهاد می‌دهند کاش می‌شد در این محیط کشک و بادمجانی صرف شود. ‌البته ناگفته نماند من هم دوست دارم اما چه بگویم که اینجا سرای من است و ما در اینجا زندگی می‌کنیم.»

خانواده سرپوش در مورد اینکه آیا برای این خانه و آثار قدیمی برنامه‌ای دارند یا نه؟ می‌گویند: «چند وقت پیش هم آقای هادی از طرف میراث فرهنگی به اینجا سر زدند. راستش در جایی مثل نی‌ریز کسی برای دیدن این آثار پولی نمی‌پردازد. اما کافی است این اجناس در کرمان یا اصفهان باشد. این اجناس الان در خانه من دکوری است، اما در مکان هنری به سرمایه بیشتری نیاز دارد مثل دوربین مداربسته، قفسه و... »

آقای سرپوش می‌گوید: «برای گسترش این مکان نیاز به سرمایه ‌داریم و کسی کمک نمی‌کند و ما هم دست تنها نمی‌توانیم کاری به جلو ببریم. ما همین جا از همشهریان عزیز می‌خواهیم اگر وسیله قدیمی در منزل خود دارند، به موزه ما بیاورند، ما هم ضمن نگهداری از امانت ایشان،‌ نام آورنده جنس را در کنار آن ثبت می‌کنیم.»


نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها