به بهانه سالروز کودتای
بیست و هشت اَمرداد و برکناری
دکتر محمد مصدق
غلامرضا شعبانپور / مدیر مسئول
یکی از فرازهای تاریخ معاصر ایران «نهضت ملی صنعت نفت» است. این نهضت در آخرین سالهای دهه ۱۳۲۰ خورشیدی شکل گرفت. هدف این بود که کل صنعت نفت اعم از کشف، استخراج و فروش در اختیار دولت ایران قرار گیرد.
تا قبل از آن امتیاز کشف، استخراج و فروش نفت به شرکتی انگلیسی داده شده بود که البته نام رسمی آن «شرکت نفت ایران و انگلیس» بود. طبق قراردادی که در زمان مظفرالدین شاه و پس از آن در زمان رضاشاه با این شرکت بسته شده بود به ترتیب سهمی 16 و 20 درصدی به اضافه مزایایی دیگر برای ایران پیشبینی شده بود. اما دولت ایران هیچ نقشی در مدیریت این صنعت بزرگ و پر سود نداشت.
نمایندگان وقت مجلس شانزدهم به رهبری دکتر محمد مصدق طرحی ارائه کردند که کل این صنعت در اختیار دولت قرار گیرد. این طرح در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به تصویب نهایی رسید و تبدیل به قانون ملی شدن صنعت نفت گردید.
در سال ۱۳۳۰ دکتر مصدق پس از مباحثی در مجلس، پست نخستوزیری را پذیرفت تا این قانون را اجرا کند. وقایع زیادی در سالهای ۱۳۳۰، 31 و ۳۲ (تا روز چهارشنبه ۲۸ اَمرداد آن سال) رخ داد که شرح آنها در کتابهای متعدد خارجی و فارسی زبان آمده است. این حرکت برای برداشته شدن موانعِ سر راه، به خصوص مقاومتهای دولت انگلیس، تبدیل به جنبشی اجتماعی شد و پای سیاستمداران، علمای دینی، احزاب سیاسی و توده مردم را به میان کشید و پس از فراز و فرودهایی منجر به وقوع کودتایی نظامی علیه دولت مصدق و سرنگونی آن در روز چهارشنبه 28 اَمرداد ۱۳۳۲ شد.
در 68 سالی که از این نهضت میگذرد سؤالات و تحلیلهای زیادی مطرح شده از جمله اینکه:
1- چرا این اتفاق افتاد؟
2- مقصر که بود؟
3- آیا نمیشد جلوی این حرکت ضد منافع ملی گرفته شود؟
4- ....
بر پایه مجموع اسناد موجود میتوان علت بی نتیجه ماندن این جنبش را در موارد زیر خلاصه کرد:
الف) همراهی آمریکا با انگلیس در رایزنیها با دولت ایران و شخص دکتر مصدق برای حفظ شرکت نفت ایران و انگلیس که به اختصارB.P نامیده می شد.
ب) اختلاف بین سران نهضت که در رأس آن آیتالله سید محمود کاشانی و دکتر محمد مصدق قرار داشتند و متأسفانه به رغم میانجیگریها حل نشد.
ج) دخالت گسترده حزب توده که حزبی کمونیستی و وابسته به شوروی سابق بود در این ماجرا موجب نگرانی مذهبیون و برخی علمای دینی شد و این بهانه را به دست مخالفین داد که کمونیستها پشت این ماجرا هستند و ایران مذهبی و شیعی به دامن شوروی کمونیستی میافتد.
د) سرسختی مصدق در برابر انگلیسیها و آمریکاییها که وساطت میکردند دولت ایران پیشنهاد ۵۰-۵۰ را بپذیرد. قرارداد قبلی ۷۰-۲۰ بود یعنی ۲۰ درصد ایران و ۷۰ درصد انگلیس. اگر این پیشنهاد پذیرفته میشد انگیزه کودتا و سقوط دولت مصدق به وجود نمیآمد. بقای دولت مصدق میتوانست برای ایران منافع زیادی داشته باشد؛ از جمله اجرای قانون اساسی مشروطه و رشد آزادیهای مدنی، رفته رفته اجرای اقتصاد بدون نفت، اختصاص درآمد حاصل از نفت به سرمایهگذاری به جای صرف در هزینههای جاری ، برداشتن گامهای بعدی برای بالا بردن سهم ایران، در اختیار گرفتن بخش عمدهای از مدیریت شرکت نفت، تربیت نیروی متخصص برای صنعت نفت و...
پس از کودتا، قراردادی با کنسرسیوم نفت بسته شد و همان سهم 50-50 مورد توافق قرار گرفت اما همراه با دیکتاتوری تمام عیار پهلوی دوم و روی کار آمدن دولتهای وابسته که به هیچ وجه قابل قیاس با دولت ملی مصدق نبودند.
هـ) انحلال مجلس شورای ملی با برگزاری رفراندوم. البته بعضی همفکران مصدق از جمله دکتر غلامحسین صدیقی که وزیر کشور و استاد دانشگاه تهران بود با این کار مخالف بودند و میگفتند در غیاب مجلس دست شاه برای عزل نخستوزیر باز میشود اما مصدق میگفت اکثریت مجلس را خریدهاند و آنها او را استیضاح و عزل میکنند..
و) خستگی مردم از مبارزات و فشارهایی که پس از قطع دست انگلیسیها از صنعت نفت و در نتیجه تحریم و فروش نرفتن نفت، به مردم وارد شد. اختلافات سران نهضت خستگی مردم را دو چندان کرد...
باشد تا از بازخوانی تاریخ درس گیریم که گفتهاند ملتی که حافظه تاریخی نداشته باشد، تاریخ را تکرار میکند.
شاد و سالم و موفق باشید
نظر شما