فاطمه زردشتی نیریزی:
/ زیبا خاکسار از رانندگی در جاده میگوید
دختر بود، اما از همان هشت نه سالگی، زمانی که پدرش پشت کامیون مینشست و بار سنگ به اصفهان و یزد میبرد، همراهیاش میکرد...
دست خودش نبود... با وجود این که سن و سال چندانی نداشت، کامیون، گریسکاری، عوضکردن لاستیکها و سایر کارهای آن را دوست داشت و به آن عشق میورزید و شاید به همین خاطر بود که وقتی پدرش اشتیاق او را به کامیون و رانندگی دید، او را در این مسیر ترغیب و تشویق کرد.
زیبا خاکسار چندین سال است گواهینامه پایه یک دارد و رانندگی در جادهها را به هرکاری ترجیح میدهد. کاری که مسلماً کمتر زنی میتواند آن را انجام دهد... مصاحبهای با وی ترتیب دادیم که میخوانید:
- چه سالی گواهینامه گرفتید؟
سال 86 گوهینامه پایه سه، سال 90 پایه دو و سال 94 گوهینامه پایه یک را گرفتم و از آن سال تا به حال مرتب در جادهها هستم و بار به این طرف و آن طرف میبرم. اوایل اسکانیا داشتیم و با آن در جادهها رانندگی میکردم، الان مدتی است کامیون ترهبار کش داریم و با آن رانندگی میکنم.
- بارتان چیست و به کدام شهرها میروید؟
بیشتر ترهبار جابهجا میکنیم و شهرهایی که میرویم بستگی به آن فصل دارد. از مشهد و گنبد و بهبهان گرفته تا تهران و اصفهان و شاهرود و شمال...
- یعنی خودتان به تنهایی به این شهرها میروید و در این مسیرها تردد میکنید؟
خب بسیاری از وقتها بله. متأهل که شدم، گاهی با همسرم (آقای ابوذر زارعی) که او نیز راننده بود، همسفر میشدیم و این مسیرها را طی میکردیم. خیلی از وقتها هم من به تنهایی به این شهر و آن شهر میرفتم. از زمانی هم که بچهدار شدم، گاهی این مسیرها را با فرزندانم میروم.
- فرزندانتان چند سال دارند؟ همراهی کردن شما برایشان سخت نیست؟
دو دختر چهار و دو ساله دارم. شاید سخت باشد؛ ولی خب به هرحال آنها هم دیگر به نوعی عادت کردهاند.
- به عنوان یک خانم در مسیر با چه مشکلاتی روبرو هستید؟
دروغ چرا؟ هرچه باشد ما زن هستیم و از لحاظ توان بدنی نسبت به مردها کمی ضعیفتریم. خب گاهی که ماشین ایراد فنی پیدا میکند یا لاستیکی میترکد، سعی میکنم تا آنجا که میتوانم خودم آن مشکل را رفع کنم؛ ولی اگر نتوانم، همان جا از کسی کمک میگیرم یا با نزدیکترین شهر تماس میگیرم تا آپارات بیاید و مشکل را رفع کند.
- واکنش رانندههای جاده با دیدن شما چیست؟
مسلماً برایشان تعجبآور است؛ اما خب جدا از اینها همیشه بنده خداها اگر مشکلی بوده، حمایت و کمکم کردهاند. در اصل رانندگی شغل سختی است. نه تنها برای یک زن، بلکه برای یک مرد هم سخت است. بیخوابی شبها، تمرکزی که موقع رانندگی نیاز است، همه و همه باعث میشود تا رانندگی شغل سختی باشد.
- با توجه به این که متأهل و دارای دو بچه هستید، چگونه در کنار رانندگی، به کارِ خانه میرسید؟
میخندد...
مگر خانه هستم که به کارهای خانه برسم؟ خانه ما ماشینمان است. بیشتر مواقع در جاده هستیم و ماشینمان این خوبی را دارد که سایر امکانات مانند یخچال و... را دارد. با این حال سعی کردهام از وظایف مادری چیزی برای بچهها کم نگذارم. درست است که همیشه در جادهام؛ اما زمانی که با بچهها هستم، اکثراً غذای خانگی برایشان درست میکنم و تا به حال پیش نیامده در مسیر، برایشان از رستوران و بیرونبرها غذا بخرم.
- با توجه به مشکلاتی که اشاره کردید، آیا این شغل، یک کار مردانه است؟
- نه، به نظر من نه تنها این کار، بلکه هیچ کاری زن و مرد ندارد. شاید برای من در بعضی جاها این کار نسبت به یک مرد کمی سختتر باشد، اما این علاقه است که باعث میشود هر کس به سمت چه شغلی کشیده شود و آن را ادامه بدهد.
- با توجه به این که خیلی از آقایان رانندگی خانمها را قبول ندارند، نظر شما در مورد رانندگی خانمها چیست؟
بارها در جاده دیدهام که برخی از مردها پشت ماشینشان نوشتهاند «همه از مرگ میترسند، من از راننده زن!» و چقدر از این موضوع ناراحت شدهام. من فکر میکنم با این جمله غرور خانمها را زیر پا گذاشتهاند؛ در صورتی که واقعاً این گونه نیست. اکثر اوقات رانندگی زنان ازمردان بهتر است و ایمنتر و محتاطتر رانندگی میکنند. بد نیست اشاره کنم یکی از دوستانم که خانمی تبریزی و راننده داف است، اکثر مواقع بار به کشورهای خارجی نظیر سوئد و... میبرد که به عنوان یک زن واقعاً جای تحسین دارد. کاری که اکثر رانندگان مرد ما هم نمیتوانند انجام دهند.
- از خاطرات تلخ و شیرینتان در بین مسیر بگویید.
اوایل ازدواج با شوهرم، با ماشین بزرگی که داشتیم برای ماه عسل با هم به آستارا رفتیم و هر دو به نوبت پشت ماشین نشستیم که این برایم خاطره خیلی شیرینی بود.
از خاطرات تلخ هم باید بگویم: زمانی با شوهرم از ساوه برمیگشتیم که دخترم تب کرد و تب او به 40 درجه رسید. همان موقع در به در دنبال اورژانس میگشتیم که سیمکشی ماشینمان هم آتش گرفت و ماشین خاموش شد. حالا ما مانده بودیم و جاده و ماشین خاموش و بچهامان که داشت در تب میسوخت. هر چند ساعتی بعد اورژانس به ما رسید، اما آن شب به من خیلی سخت گذشت.
- صحبت پایانی؟
خانمهای ایرانی قویاند و اگر بخواهند، هر کاری را میتوانند انجام دهند. همین زنهای قدیمی خودمان، علاوه بر کارهای خانه و کمک کردن در کارهای بیرون از خانه، ده دوازه شکم میزاییدند که نشان از استقامت بدنی و قوی بودن آنها داشته است. به همین خاطر از زنها میخواهم خودشان را باور کنند. آنها اگر بخواهند، هر کاری را میتوانند انجام دهند.
نظر شما